سلام، خسته نباشید .
می خوام درباره ی مشکلم حرف بزنم و خودمم نمیدونم که چم شده. من یه دختر 17 ساله هستم رشتم انسانیه که تا سال دوم دبیرستانش یا شاگرد اول بوده یا همیشه جزوه بهترین های کلاسش بود.همیشه سعی میکردم بهترین باشم و خوندن و تموم کردن کامل درسا جزو برنامه ی همیشم بود . خودم تقریبا از درسم راضی بودم هم معلم هام ولی ما مانم هیچ وقت راضی نبود(چون دختر فامیلمون که رشتش با من فرق داره 20 می شه همه درساشو و اینکه هر دومون تک فرزندیم ) و می گفت باید 20 بشی یا 19 اگه هم نمی گفت خودم میدونستم که تو دلش اینو میگه. بلاخره سال دوم رو با اول شدن توی کلاس به پایان رسوندم و همچنان مامانم ناراضی . باعث شد تمام انرژیم تموم شه این همه خوندم اینم از مامانم ولی موضوع مهم این جاس که من نمیدونستم سال سوم خیلی مهم و زیاد نخوندم حتی یه وقتا از دست مامانم لج می کردم .مامانم اصلا من و تو این مورد درک نمی کنه شایدم حق داره چون خودش بچه درس خونی نبوده . به زور دیپلمشم گرفته.
همه به من میگفتن چرا امسال این جوری شدی؟ ولی من واقعا با پارسالم فرق کرده بودم و نمی خواستم درس بخونم البته اینم بگم من دلم نمی خواست کنکور انسانی بدم عاشق زبانم . میخوام کنکور زبان بدم . من که این همه عاشق درس خوندن بودم چرا این طوری شدم؟خیلی وقتا اومدم درس خوندم ولی نمره ای که می خواستم نشد .خیلی خوندم خیلی . ولی نشد . داشتم دیونه میشدم وقتی دوستم که از من همیشه پایین تر بوده حالا اومده داره جای من و میگره. خیلی حس بدی بود تا حالا کسی از من بالاتر نبود پس دوباره سعی کردم و خوندم ولی چه فایده بازم اون از من بیشتر میشد.
خیلی عذاب کشیدم خیلی! الانم دارم میسوزم اخه یه دختر با انرزی چه طوری اینجوری شده؟
تورو خدا کمکم کنید و دوباره انرژی از دست رفته من و با حرفاتون بهم برگردونید خانواده ازم ناراضی اند تازه باید این تابستون درس بخونم بهم انرژی بدین .
من وراهنمایی کنین تا قیافه من ا اینطوری بشه و کنکور زبان هم سال دیگه قبول بشم وجلوی مامانم ودوستام بتونم سرمو بالا بگیرم.
بازم میگم دختری بودم که کسی نمی تونست باهاش مبارزه کنه